کلنگت را زمین بُگذار
که من بیزارم از دیدارِ این سرتیز نا فرجام
کلنگ دستِ تو یعنی صدایِ آه و آهن
من اما پیشِ این اهریمنی ابزارِ چاه کن
نیایم جز به زورِ پول
دلاری لبریز ز مهرِ دوستی با دشمن
زبان آه و آهن
زبان خشم و خون ریزی است
زمانِ خوابِ چنگیزی است
بیا ، بنشین ، بنوش ، بشنو سخن ، شاید
ندای سلطانیَت راه در قلبِ تو بگشاید
برادر! گر که می خواهی مرا ، بیا بنشین برادر وار
کلنگت را زمین بگذار
کلنگت را زمین بگذار تا از چشم تو
این پیرِ سَگ کُش چون جوانی برون آید
تو از آیینِ اسرائیل چه میدانی؟
اگر پول را باراک داده
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک ضربِ شستی ، این پیرِ بی غیرت را
به آخ و اوخ بکشانی؟
گرفتم پول در همه احوال چیز گویی
و حق با توست
ولی پول را _برادر جان_
به زورِ این زبانِ نافهم آهن وار
اگر این بار شد غیرتِ خواب آلوده ام بیدار
کلنگت را زمین بگذار ...
بسیار زیبا. این اس داد شجریان در جریان فتنه بد جوری اس داد. هر چند برای آشنایان قبلا به دفعات اس داده بود. ولی خوب همه مردم ماهیتش را نمی دانستند. البته اسگل های زیادی تازه به استقبال ایشان آمده و با زمین گذاشتن کلنگ خود به بیل علاقمند شده اند.
جالب بود
سلام
طاعات و عبادات قبول
در وبلاگ «یک جرعه انتظار» طرحی برقرار شده با نام «سیر نهج البلاغه از شب قدر تا شام غریبان» که از شب قدر آغاز خواهد شد.
از شما در خواست میشود که در این طرح شرکت کنید. باشد که عمار خوبی برای علی دوران باشیم.
http://vares.persianblog.ir/post/142